بیا تو جـــوان،اسرارموفقیت،ازدواج | ||
خانواده مناسب ترین بستر براى رشد انسان است. آدمى نیازهایى دارد که حسن تأمین هر یک از آنها گامى است در مسیر رشد، شکوفایى و تعالى انسان، و خانواده بهترین جایگاه تأمین این نیازهاست، اما گاهى، به عواملى، این محیط أمن و جایگاه تعالى محل کدورت ها، ناامنى و رکود مى شود. نشاط: نشاط در لغت به معناى خوشى، شادمانى، خرمى، سرور، دل زندگى، خوشدلى و ... مى باشد.[1] خانواده: براى خانواده تعاریف زیادى ذکر شده است. از جمله این تعاریف; تعریف خانواده به یک سیستم متعادل و پیچیده است که زن و شوهر آن را بنیان مى گذارند و سپس با ورود هر کودک یا هر فرد دیگرى (مثل پدر و مادر بزرگ) این سیستم پیچیده تر مى شود.[2] بنابر تعریف ارائه شده از نشاط و خانواده در این مختصر به عوامل سرزندگى و شادابى اعضاى یک خانواده به همراه نگاهى آسیب شناسانه پرداخته مى شود. در یک بیان کلى مى توان گفت ساده ترین شیوه ى رسیدن خانواده به نشاط این است که اولاً، ویژگى هاى شخصیتى، زیستى، شناختى و اجتماعى همدیگر را بشناسیم; ثانیاً، نیازها را تبیین کنیم و ثالثاً، براى حسن تأمین نیازها بکوشیم. وقتى نیازهاى فطرى به نحو مطلوب و مشروع تأمین شد، قطعاً نشاط ایجاد مى شود.[3] در پى تبیین این روش ابتدا بحث تفاوت هاى جنسیتى زن و مرد، سپس ضرورت توجه به تفاوت هاى فردى و بعد از آن بحث نیازها را مطرح مى کنیم. تفاوت هاى جنسیتى مرد و زن از نظر ساختمان بدن، کیان روانى، هوش، استعداد و... تفاوت هاى زیادى دارند. یکى از علل اصلى ستیزها و کشمکش هاى دایمى، عذاب آور، دردناک و جان فرسا بین زن و شوهرها این است که مردان، زنان را با «ویژگى هاى خود» ارزیابى مى کنند و زنان مردان را با مقیاس خود مى سنجند و این سنجش همان قدر صحیح است که سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر. چنین سنجش هایى معمولاً حس تحقیر یا برترى کاذب را به دنبال دارد.[4] شناخت تفاوت ها در گام اول بسیارى از سوء تفاهم ها را به صورت ریشه اى بر طرف مى سازد و در گام بعدى توجه به این تفاوت ها و تنظیم روابط و مسئولیت ها بر اساس آنها به پویایى و نشاط خانواده مى انجامد. تفاوت هاى روانى زن و مرد چنان که از نظر ساخت بدنى از هم متمایزند داراى تفاوت هایى در بعد روانى هم هستند که از نظر علم روان شناسى و در فرهنگ هاى مختلف به اثبات رسیده است... توجه به این تفاوت ها و شناخت بهتر هر یک، آدمى را به سوى زیست بایسته تر رهنمون مى گرداند.[5] برخى از تفاوت هاى روانى دو جنس چنین است: 1. تحقیقات حاکى از آن است که شکل گیرى هویت دختران براى استقلال شخصى نیست، بلکه براى صمیمیت و مراقبت از دیگران است، در حالى که هویت پسران از اساس براى استقلال و رقابت و فردیت شکل مى گیرد.[6] 2. موضوع وابستگى زن به مرد و استقلال خواهى مرد از نظر وضعیت جسمانى یک امر طبیعى است. از جنبه ى روانى زن به وابستگى گرایش دارد، از تنهایى مى ترسد و در ارتباط با دیگران کارآمدتر مى شود، ولى مرد استقلال طلب است و زمانى که نیازمندى دیگران را به خود دریابد احساس توانمندى مى کند.[7] 3. زنان در برخورد با مسائل و مشکلات به جزئیات توجه بیشترى دارند و احساسى تر عمل مى کنند ولى مردان در مقابله با مشکلات و مسائل کلى نگرند و منطقى تر عمل مى کنند.[8] 4. مردان به ارتباط غیرکلامى توجه بیشترى نشان مى دهند و کمتر احساسات خود را به زبان مى آورند و واکنش بروز مى دهند، ولى زنان توانمندى هاى کلامى بیشترى دارند، در نتیجه بیشتر بر ارتباطات کلامى تأکید دارند.[9] 5. به طور کلى مرد برون گرا و زن درونگراست.[10] 6. اندیشه ى اخلاقى زنان به طور عمده به روابط بین فردى توجه دارد و با احساس مسئولیت نسبت به دیگران همراه است و جنبه ى از خود گذشتگى دارد. براى مردان خودمختارى و شایستگى مبناى قضاوت اخلاقى است و اخلاق پسران بیشتر بر مبناى عدالت شکل مى گیرد... پسران بیشتر از دختران از قوانین اخلاقى سرمى پیچند. زنان گرچه احساسى ترند ولى در مسائل اخلاقى سخت گیرترند.[11] تفاوت هاى فردى گذشته از تفاوت هاى جنسیتى، انسان ها (حتى افراد یک جنس) از نظر سرمایه هاى وجودى و خدادادى، اعم از نیروهاى بدنى و توانایى هاى روانى یکسان نیستند; هم چنان که برخوردارى آنها از نعمت هاى طبیعى و اجتماعى و توانایى هاى هوشى متفاوت و مختلف است. انسان ها با وجود فطرت ها و غرایز یکسان داراى توانمندى ها و استعدادهاى متفاوت هستند. بى توجهى به این تفاوت ها پى آمدهاى دردناکى چون بى توجهى به تفاوت هاى جنسیتى دارد; یعنى بسیارى از آسیب هاى موجود در خانواده به این مسأله برمى گردد; مثلاً مقایسه ى درسى دو برادر و یا بین دانش آموز با همکلاسى هایش، مقایسه اى نابه جاست و بدترین ضربات را بر روند پیشرفت درسى دانش آموز و شخصیت او وارد مى سازد. فرزندى که در این موقعیت قرار مى گیرد دچار فشار روحى زیادى است و نباید انتظار ابراز وجود، خلاقیت و نشاط را در او داشته باشیم. مقایسه ى همسر خود با دیگران نیز اشتباهى است که نشاط را از خانواده مى گیرد. کارشناسان تأکید مى کنند که هر یک از زن و شوهر باید بکوشد با روان شناسى همسرش آشنا شود تا بداند او به چه امورى بها مى دهد و نظام ارزشى اش چگونه است؟[12] و با توجه به آن، مناسبات بین خود و او را تنظیم کند. عوامل مؤثر بر نشاط 1. کار کار از جنبه هاى متعددى حایز اهمیت است و تأثیرات فراوانى بر روان آدمى و زندگى خانوادگى و اجتماعى دارد. از بنیادى ترین و قوى ترین نیازهاى انسان نیازهاى فیزیولوژیکى است. این نیازها شامل هر چیزى مى شود که در حفظ و بقاى ارگانیسم انسان نقش دارد. نیازهاى فیزیولوژى و از جمله مواد غذایى، در جوامع با بافت پیچیده تر (شهرى) به شکل اشتغال و در جوامع ساده تر با نام کار و تلاش و شکل مستقیم ترى تأمین مى شود. این که بیکارى یک معضل اجتماعى شمرده مى شود به سبب همین نیاز است; که اگر برآورده نشود بسیارى از موضوعاتى که به عنوان نیاز مطرح مى شوند جایى براى طرح نخواهد داشت. در مقابل اگر در سایه کار، تلاش و یا به تعبیرى اشتغال، این نیاز برآورده شود انسان مجال پرداختن به دیگر امور که زمینه ى تعالى و رشد، آسایش و رفاه، لذت هاى دنیوى و حتى اخروى و... را پیدا مى کند. این است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرماید: تنگدستى سبب خوارى نفس و حیرانى عقل و جلب کننده ى اندوه هاست.[13] کار از عواملى است که مى تواند این آسیب ها را برطرف نماید. از دیگر ابعادى که اهمیت کار را تبیین مى کند نفسِ مشغول بودن و تأثیر مستقیم آن بر روان است. هنگامى که انسان مشغول به کار است یک نوع ایمنى راحتى بخش، یک آرامش عمیق درونى و یک قسم رخوت نشاط آور او را تسکین مى بخشد.[14]کار ما قسمتى از هویت ماست. اگر ما در طبقه ى شغلى هیچ کارى نداشته باشیم رنج مى بریم و این مسئله به کاهش شدید شادکامى منجر مى شود[15] و شاید به همین دلیل حضرت على(علیه السلام) با تأکیدى که بر تفریح به معناى خاص آن دارند، کار را بزرگ ترین تفریح ذکر مى کنند.[16] خلاصه این که بى کارى آسیب هاى بسیارى براى فرد و خانواده و اجتماع به بار مى آورد، تا حدى که (در زندگى معمول و اکثریت مردم) مى تواند موجودیت انسان را به خطر اندازد و بر عکس، کار، با واسطه و بىواسطه، تأثیرات مثبت زیادى دارد از جمله به زندگى رونق مى بخشد. [4]. میر عماد الدین فریور، شادکامى و موفقیت (ماهنامه علمى، اجتماعى، فرهنگى، خانوادگى، سال دوم، فروردین 84، ش 14)، ص 33. [13]. محمود اکبرى، غم و شادى در سیره ى معصومان(علیهم السلام)، (قم: نشر صفحه نگار، 1380)، ص 164. [ شنبه 86/8/26 ] [ 8:17 صبح ] [ مهدی ]
[ دلنوشته () ]
|