قانون جذب را می توان در 3 عبارت خلاصه کرد:

« بر هر چه که تمرکز کنید همان اتفاق می افتد. مهم این است که بتوانیم ذهنمان را بر مطلوب های خود متمرکز کنیم.»
یکی از مدافعین جدی قانون جذب در این مورد می گوید:
«تنها کافی است به گوشه ذهنتان بچسبید و به تصاویر ذهنی تان تمرکز دهید و آن قدر به آن انرژی مثبت بدهید تا در دنیای برون به صورت واقعیتی عینی جلوه گر شود.»
«این قانون همان قانون جاذبه عمومی است اما در حیطه افکار. قانون جاذبه نیوتن می¬گوید: کره زمین همه اجسام را به سمت خود می¬کشد، اما قانون جذب می¬گوید: تمام چیزهایی را که ما تصور می¬کنیم به سوی ما جذب می¬شوند.»
« قدم اول در فعال سازی قدرت ذهن، تغییر تصاویر ذهنی است. رویدادهای زندگی همه پرداخته تجسمات انسان است بنابراین باید نیروی تجسم و تصور ذهن را باور داشت و به تغییر نگرش نسبت به خود، محیط پیرامون، دیگران و زندگی همت گماشت تا موجبات تغییر در واقعیت این امور فراهم شود. آینده انسانها از راه شیوه تفکری که بر می گزینند رقم می خورد و در حقیقت آنها به آنچه تفکر می کنند تبدیل می شوند. پدیده¬هایی که در زندگی انسانها اتفاق می افتد زاییده تفکر آنهاست نه مستقل از فکر.»

« هر چیزی که می¬خواهید در زندگی شما اتفاق بیفتد در ذهن خود تصور کنید. از درون بر آن تمرکز کنید و از بیرون به آن علاقه نشان دهید و به تصور ذهنی عشق بورزید. حالا انرژی درونی شما تصادفاتی را جذب خواهد کرد که با آرزوهای شما جور در خواهند آمد و ذهن بر هر چه تمرکز پیدا کند همان توسعه پیدا می¬کند و بزرگ می¬شود. این قدرت ذهن، از زبان و بیان متاثر می¬شود، بیان کلمات و عبارات باعث می¬شود بدن فیزیکال به همان راهی برود که اظهار شده است.»
«تو همه چیز را به طرف خودت جذب می‌کنی. مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که سوار می‌شوی و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنی. مثل آهن‌ربا همه اینها را به طرف خودت جذب می‌کنی. به هر چه فکر کنی همان اتفاق می‌افتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند.»
"با تصور شما و افکار شما تمام دنیا یک کاتالوگ می¬شود در دست شما. انگار شما دارید به جهان سفارش می¬دهید.»
شما در سه گام به آرزوهای خود دست می یابید: نخست خواستن: «به دنیا فرمان بده.» . دوم باور: «باور داشته باش که به خواسته‌ات رسیده‌ای.» .سوم: تجسم: «احساس کن که به خواسته‌ات رسیده‌ای»
«افکار ما تبدیل می¬شوند به اجسام. هر چیزی در فکرت بگذرد به زودی آن را در مشت خواهی گرفت.»
جملات بالا گزیده ای از گفته های طرفداران قانون جذب است.
اما شما دانشجوی عزیز لابد از جملات بالا باز هم به جواب خود نرسیدید. بهتر است تعریف دقیق و محل اختلاف نظر را با طرفداران قانون جذب به طور واضح بیان کنیم.
اول این که ذهن انسان قادر است بر پدیده های خارجی اثر گذارد و امور بیرون از وجود انسان را به سود انسان تغییر دهد. به عبارت دیگر با استفاده از نیروی خلاق ذهن می توان بر امور بیرون از جسم انسان، تصرف کرد. از مطلب اول به دست می آید که ادعای اساسی در فرضیه جذب، تاثیر ذهن بر روان و درون انسان نیست ؛ چرا که در این صورت اولا این ادعا، گفته نو و کشف جدیدی نیست، و بعلاوه هم متون دینی و هم علوم جدید و هم تجربه انسان ها پذیرفته اند که افکار و اندیشه های انسان، بر احساسات و درون و روان انسان تاثیر گذارند و فکر انسان می تواند تاثیرات مثبت یا منفی بر عملکرد درون داشته باشد.
ادعای دوم این است که تاثیر گذاری ذهن بر عالم خارج از نوع تاثیرات عادی نیست؛ بلکه تاثیر ذهن بر پدیده های خارجی، از نوع تاثیرِ علت بر معلول است. به عبارت دقیق تر، تجسم ذهن، «علت تامه» است برای خلق پدیده های خارجی. نتیجه این که منادیان جذب، از تاثیر و تاثرات متعارف، سخن به میان نمی آورند؛ بلکه دم از خالقیت ذهن می زنند و «خلق و آفرینش» را به ذهن نسبت می دهند.
بنابراین محل بحث با مبلغین ایده جذب، قدرت معجزه گونه ذهن است؛ که ذهن انسان هر چه را تجسم نماید، به صورت یقینی و قطعی به وقوع می پیوندد. به بیان دیگر آن چه از طرف موافقین و مخالفین، مورد نقض و ابرام قرار می گیرد؛ علیت ذهن نسبت به خلق پدیده های بیرون از وجود انسان است، نه فقط تاثیر پذیری احساسات از افکار، و نه صرفِ اثر گذاریِ عادی فکر بر پدیده ها. بنا بر این نباید تصور شود که منظور از جذب مثبت اندیشی و تلقین و اموری از این قبیل است.

قرار بود این مطلب به قوی ترین نیروی جذب دنیا که از هر مغناطیسی قوی تر است اختصاص یابد .

قرار بود در مورد قدرت غیر قابل وصف عشق و دلدادگی صحبت کنم و به شما بگویم اگر میخواهید از هر مانعی عبور کنید قبل از هر کاری در وجود خودتان عشق عبور از ان مانع را خلق کنید .

می خواستم برای شما قصه انسانهایی را بگویم که به مدد قوه عشق و محبت توانستند بر همه مشکلات فایق ایند و به امکان ناپذیرترین امکانات عالم دست یابند .

میخواستم از قدرت عشق سخن بگویم که خبردار شدم خانوم روندا بایرن نویسنده معروف کتاب راز که پس از انتشار کتابش با تهیه فیلم راز در دنیای موفقیت موجی عظیم به راه انداخت کتاب جدید خود به نام قدرت را منتشر کرده است.

در همان روزاول انتشار کتاب را تهیه کردم و مشتاقانه ان را از ابتدا تا انتها با دقت خواندم .

کتاب که تمام شد با کمال حیرت دریافتم که عصاره این کتاب همان چیزی است که قرار بود برای شما بگویم .

این را به فال نیک گرفتم و تاییدی برای درستی ان چه میخوانید یافتم .

اکنون با یقینی صد مرتبه بیشتر میخواهم به شما بگویم که عزیزان من شک نکنید که قانون جذب کار میکند فقط به شرطی که به معجزه عشق یقین داشته باشید .

برای فهمیدن این موضوع اصلا ضرورتی نداشت که خانوم روندا بایرن نویسنده راز در کتاب جدیدش قدرت ان را اعلام کند .

در فرهنگ غنی ما و همین طور در فرهنگ چند هزار ساله مشرق زمین و اساسا در بین همه انسانها این واقعیت مورد قبول همه بود که وقتی پای عشق واقعی در میان بیاید هر کاری انجام شدنی است .

عشق همان چیزی است که باغبان را وادار میسازد سخت ترین زحمت ها را تحمل کند تا گلی به عمل اورد و یا درخت میوه ها را به ثمر نشاند .

عشق همان نیروی خارق العاده و عظیمی است که یک دختر جوان بی تجربه را به مادری دلسوز و با اراده و قوی تبدیل میکند طوری که بتواند فرزندی سالم و بی نقص را بزرگ کند .

عشق همان قوه نامریی اما حس کردنی و قابل درکی است که میتواند هفته ها و ماه ها یک مهندس را پای یک دستگاه میخکوب کند تا ان را بسازد و یا تعمیر کند .

عشق را همه میشناسند حتی کسانی که راز را نخوانده اند و هرگز از قانون جذب چیزی نشنیده اند .

حرف های نویسنده راز در کتاب جدیدش قدرت لا اقل برای من ایرانی تازگی نداشت . در فرهنگ غنی ما خداوند سمبل و نماد مهربانی و عشق است .

در مشرق زمین این باور وجود دارد که خالق هستی به صورت عشق و محبت در دل موجودات هستی ظاهر میشود و اگر میبینید یک شاخه گل با زحمت سعی میکند خودش را از زیر خاک بیرون بکشد و قد بکشد و بلند شود همه این تلاش به خاطر عشقی است که در وجود او نهفته است .

خیلی ها میگفتند قانون جذب برای انها کار نمیکند خیلی ها میگفتند راز به ان ها جواب نمیدهد .

و بر عکس بسیاری میگفتند با استفاده از قانون جذب توانسته اند به بسیاری از خواسته های خود برسند.

تفاوت انها فقط در عشق درونی و میزان دلباختگی و دلسپردگی انها به چیزی بود که ارزومند وصالش بودند .

هر چه فرد دلباخته تر و شیفته تر بود برای رسیدن به هدف و مقصود و مقصدش جدی تر و مصمم تر بود و نیروی کششی که از سمت کاینات برای رساندن او به مقصودش ظاهر میشد قوی تر و قدرتمندتر میگشت .

اگر کسی نمیتوانست از قانون جذب به نفع خود بهره ببرد و ان را در مسیر رسیدن به ارزوهایش به کار بگیرد تقصیر قانون جذب نبود .

مشکل در درون وجود خود او بود که شیفتگی و دلدادگی و عشق و شور و اشتیاق لازم برای رسیدن و وصال را ایجاد نکرده بود .

تمام فصول کتاب جدید خانوم بایرن به شرح قدرت اعجاب اور نیروی عشق اختصاص دارد.

او بین مشخصات یک فرد عاشق و دلباخته و واکنشهایی که برای رسیدن به معبود نشان میدهد و کسی که میخواهد از قانون جذب در مسیر براوردن ارزو و دعای خود استفاده کند مقایسه های انجام داده بود.

فرد عاشق به محض این که عشق معبود و مقصد و مقصود در دلش لانه میکند سعی میکند تا حد امکان خودش را شبیه معشوق کند.

حرکاتش را عین حرکات او میسازد و لباس پوشیدن و  ارایش و حتی شیوه سخن گفتن و غذا خوردن خود را شبیه معشوق و محبوب خود می سازد .

عاشق های واقعی هر چه بیشتر راجب به محبوب فکر میکنن بیشتر شبیه او میشوند و بیشتر از شکل و شمایل قبلی خودشان فاصله میگیرند .

به همین خاطر است که شما میبینید دلداده های واقعی خیلی شبیه همدیگرند .

به مرور زمان انها در واقع یکی میشوند .

حتی افکارشان و ایده هاشان و ارزوهایشان هم شبیه هم میشود کاینات وقتی به انها مینگرد میبیند تمام ارتعاشات و نوسانات ذهنی و روانی انها شبیه همدیگر است .

انها هم ارتعاش و هم نوسان و هماهنگ با هم شده اند و این همان پیش شرط اساسی و ضروری در قانون جذب برای رسیدن حتمی به ارزوست .

فراموش نکنیم که در قانون جذب شرط رسیدن به خواسته و ارزو این بود که نوسان و ارتعاشی عینا مشابه هدف و خواسته و مطلوب پیدا کنیم و حتی قبل از رسیدن به هدف شبیه ان شویم و خود را رسیده به مقصود ببینیم .

از سوی دیگر با قیاسی مشابه اگر به فردی عاشق و دلباخته بنگرید میبینید که او به جز محبوبش هیچ نمیبیند .

همه بدی های او را میبخشد و خوبی ها و زیبایی های او را در حد عالی نظاره میکند .

صدای هر کسی را که پشت سر محبوبش چیزی بگوید اصلا نمیشنود  و نسبت به کسانی که در وصف مقصود و محبوبش سخن نیک بر زبان می اورند محبتی عظیم احساس میکند .

برای یک شیفته دلباخته غیر ممکن وجود ندارد .

او فقط محبوبش را میبیند و با شور و وصفی شبانه روزی و بی ان که خواب و خستگی به وجودش راه یابد بی وقفه فقط  تلاش میکند تا هر طور شده بر موانع سر راه غلبه کند و به مقصودش برسد .

او به رسیدن یقین دارد حتی وقتی بین او و محبوب و دلداده اش هزاران کیلومترراه باشد .

این که چگونه قرار است او به محبوب و مقصودش برسد زیاد به او مربوط نیست .

بالاخره راهی باید پیدا شود و او فقط مشکل را درنیافتن راه میداند .

او مطمئن است که همیشه راهی هست و برای همین حتی یک لحظه از شور و شوق و تلاش و کوشش دست بر نمیدارد .

درقانون جذب هم عین همین روحیه و رفتار برای رسیدن به هدف و ارزو ضروری است .

در قانون جذب وقتی کسی چیزی میخواهد نباید زیاد خود را مقید به موانع و مشکلات سر راه کند .

باید با خودش کنار بیاید و دل به دریا بزند و تا ان جایی که میتواند تلاش کند و بقیه کارها را به کاینات واگذار کند .

در قانون جذب یقین داشتن به وصال و براورده شدن حتمی ارزو جز شرایط اساسی برای رسیدن به مقصد و مقصود است .

حتی در رسیدن به هدف نباید ذره ای شک کرد .

وقتی کاینات این یقین و اطمینان را در وجود شخص پیدا کند خودش راهی برای رساندن ارزو به صاحب ارزو پیدا خواهد کرد .

البته روشن نگه داشتن شعله وصال در دل صاحب ارزو هم شرط اساسی است و فردی که خواستار رسیدن به خواسته و مطلوب خود است حتی لحظه ای برای یافتن معبر و گذر گاهی به سمت مقصد نباید تعلل کند .

ضمانت و اطمینانی که قانون جذب میدهد این است که اگر صاحب ارزو حتی یک لحظه در رسیدن به خواسته و ارزویش تردید نکند و خود را همین الان رسیده به ارزو تصور کند بقیه کارها به عهده کاینات است و حتما شخص به خواسته و ارزویش میرسد این ضمانت چیز کمی نیست و این همان چیزی است که فرد عاشق و دلباخته در اعماق وجود خودش حس میکند و به ان اطمینان دارد .

نکته طلایی و کلیدی دیگری که در قانون عشق و جذب هر دو وجود دارد و در کتاب قدرت خانوم بایرن هم به ان اشاره شده است این استکه این دو قانون در هر دو سمت کار میکنند .

یعنی اگر کسی عاشق چیزهای بد و ناپسند باشد باز هم قانون عشق برایش کار میکند و او نهایتا با معشوق زشت و نازیبای خود محشور میشود و اگر کسی به چیزهای ناشایاست دل ببند باید بداند که قانون دلبستگی دیر یا زود او را با سرعتی شگفت اور به ناشایست ها میرساند . قانون جذب هم همین ادعا را دارد .

طرفداران قانون جذب میگویند اگر کسی از این قانون در مسیر غلط استفاده کند باز هم جواب میگیرد و در حقیقت علت این که خیلی ها با وجود به کار بردن قانون جذب به جواب و ارزوی دلخواه خود نمیرسند بلکه بر عکس به چیز دیگری میرسند که دلخواه انها نیست .

طرفداران قانون جذب و همینطور خانوم بایرن میگوید که انها دقیقا همان چیزی را که الان به ان رسیده اند به قانون جذب دیکته کرده اند .

همین که فرد گوشه چشمی به چیزی غیر ارزو داشته باشد و در خلوت با ان غیر ارزو دلخوش باشد همین گوشه چشم داشتن برای کاینات که قرار است ما را به اهداف و ارزوهایمان برساند یک علامت قوی است که میگوید مقصد و مقصود واقعی ما چیزی جز ان چیزی است که بر زبان می اوریم و در حقیقت همان چیزی است که به ان گوشه چشم داریم و در خلوت از ان یاد میکنیم .

این نکته اخری در قانون عشق هم دقیقا کار میکند . اگر اگر خوب در احوال کسانی که در اطرافمان به اسم ادم بد و نازیبا می شناسیم نگاه میکنیم میبینیم انها واقعا در کار ناشایستی که انجام میدهند لذت و خوشی میبینند و به نوعی از کار نازیبایی که انجام میدهند ذوق زده میشوند و خوششان می اید و راضی هستند .

انگاران را دوست دارند و به شکلی به ان عشق میورزند .

انها وقتی دروغ می گویند و یا دیگران را فریب میدهند احساس خوبی پیدا میکنند و از خودشان خوششان می اید و احساس میکنند که این رفتار را دوست دارند و از ان راضی هم هستند به زبان خیلی ساده انها عاشق و شیفته دروغگویی و فریب و خیانت هستند و همین عاشق و شیفته بودن باعث میشود بیشتر در ان غرق شوند و بیشتر هم به ان برسند .

از بزرگی نقل است که هر کسی با همان چیزی که عاشقش هست و دوستش دارد محشور میشود و تا ابد زندگی میکند .

این جمله یعنی هر عاشقی در نهایت به معشوق و خواسته باطنی و واقعی خود میرسد و با ان تا ابد به سر میبرد و این همان چیزی است که قانون جذب میگوید .

این راز چیزی نیست جز این قانون طلایی که اگر می خواهی به چیزی برسی عاشقش شو و خودت را همین الان رسیده به ان تصور کن و با تمام وجود تلاش کن که فاصله خودت را با او کم کنی و یقین داشته باش که حتما این فاصله کم میشود و وصال شما واقعی میگردد.