سلام می کنم خدمت دوستان محترم،جوانای عزیز می خواهم اطلاعات وتحقیقاتی راکه در مورد ازدواج به صورت کلی انجام داده ام ودر این کار هم موفق شده ام را به شرح زیل برای شما شرح دهم،به نظر من قبل از ازدواج در بعضی از شرایط باید ارتباط صحبتی در بین دختر وپسر وجود داشته باشد،یکی از راههای رسیدن به بلوغ فکری این ارتباطها،درک مسائل زندگی،تحصیلات،شغل،احساس مسئولیتها،نوع اندیشی،بروز بودن از لحاظ برخورد،سن ایده ال از 22 تا 26 تشکیل می دهد.
فایلی را به صورت pdf گذاشتم >>معیارهای ازدواج<<
با هر نگاه عاشق نشید از فکرتان استفاده کنید نه از قلبتان برای تصمیم گیری از قلب تا مغز عشقو از چند صافی(معیارها ...) باید گذراند.
>>> سن جادویی برای ازدواج !؟ <<<
همسر
ازدواج مانند تولد و مرگ، یکی از اتفاقات مهم زندگی هر فردی به حساب میآید و از اینرو سوالات مختلفی درباره این دوره از زندگی و بویژه آغاز آن وجود دارد که باید توجه ویژهای به آنها داشت.
سوالاتی مانند چه زمانی مناسبترین سن ازدواج است؟ اختلاف سنی مناسب در ازدواج چقدر است؟ و... این سوالها به همراه هزاران سوال دیگر در ذهن همه افراد وجود دارند. البته عوامل بسیاری از جمله مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... در تعیین جواب هریک از این سوالها نقش دارند. از اینرو مروری بر سن ازدواج در سایر کشورها و فرهنگها و همچنین آداب و رسوم آنها میتواند برای ما جالب باشد.
ازدواج کردن فقط به این دلیل که فکر کنیم زمانش رسیده، ایده کاملا اشتباهی است. هرکس باید زمانی ازدواج کند که از نظر عقلی و احساسی آمادگی پذیرش زندگی جدید را داشته باشد.
در هیچ کشوری و با هیچ فرهنگی، یک سن مناسب جادویی و خاص برای ازدواج وجود ندارد. در بیشتر فرهنگها، متوسط سن ازدواج بین 18 تا 23 سال برای دختران و 19 تا 25 سال برای پسران است؛ اما به عنوان مثال در اروپای غربی افراد ترجیح میدهند تا اواخر دهه دوم زندگی (اوایل 30 سالگی) مجرد بمانند؛ اما در اروپای شرقی مردم اغلب در اواسط دهه دوم عمر یعنی حدود 25 سالگی ازدواج میکنند و در آسیا نیز سن ازدواج به شرایط گوناگونی چون زندگی در شهر یا روستا، سطح تحصیلات، سطح فرهنگی خانوادهها و... بستگی دارد؛ اما در بیشتر کشورهای آسیایی جوانان بین سنین 18 تا 25 سال ازدواج میکنند.
در سالهای اخیر در تمام کشورها با فرهنگهای مختلف، متوسط سن ازدواج نسبت به سالیان گذشته تفاوت کرده و افزایش نشان میدهد. افزایش میانگین سن ازدواج در بیشتر جوامع، پدیدهای است که در دهههای اخیر همه آنرا پذیرفتهاند.
متوسط سن ازدواج در بیشتر کشورهای صنعتی افزایش یافته است، اما این مساله مختص به کشورهای صنعتی نیست؛ کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعهیافته نیز با این موضوع مواجه هستند. البته افزایش سن ازدواج در خانمها بیشتر دیده میشود.
عواملی چون مسائل اقتصادی و فرهنگی، نقش مهمی در تعیین سن ازدواج در کشورهای مختلف دارند. در بعضی کشورها، اعتقادات دینی هم از جمله عوامل بسیار مهم و تعیینکننده در این موضوع است. به عنوان مثال در آمریکا، متوسط سن ازدواج با توجه به شرایط اجتماعی، آداب و رسوم خانوادگی و حتی موقعیت جغرافیایی و محل زندگی افراد تفاوت میکند. در یک نگاه کلی، افرادی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند، ترجیح میدهند دیرتر ازدواج کنند و بچهدار شوند. آنها معمولا تا 30 سالگی مجرد باقی میمانند؛ اما ساکنان مناطق روستایی معمولا زودتر و در اوایل دهه دوم زندگی ازدواج میکنند.
در کشورهایی چون هند و پاکستان که این سنت وجود دارد که والدین مراسم عروسی فرزندانشان را برگزار میکنند و هزینهها بهعهده پدر و مادر عروس و داماد است، متوسط سن ازدواج 17 سال است و بیشتر دختران در 15 سالگی ازدواج میکنند.
زندگی شهری، تحصیلات، آزادی و فعالیت بیشتر زنان در محیطهای کاری، وجود رسانهها و... همگی شیوه زندگی و الگوهای فکری افراد را تغییر دادهاند و این بدان معناست که افراد کنترل زندگی خود را بیشتر به دست گرفتهاند و برای ادامه زندگی خود تصمیم میگیرند.
به عنوان مثال در کشورهایی چون هندوستان علیرغم حفظ احترام والدین، دختران و پسران دیگر حاضر به ازدواجهای کورکورانه و بدون شناخت نمیشوند.
بکوشید خودتان را بشناسید. بدانید که در زندگی چه چیزی میخواهید؟ چه چیزی میخواهید به دیگران ارائه کنید و چگونه؟ پس با هدف زندگی کنید و آنگاه شما میتوانید دید مناسبی نسبت به زندگی داشته باشید.
چند توصیه
* کارشناسان میگویند پیش از ازدواج، فرد باید از لحاظ عقلی و عاطفی به بلوغ رسیده باشد تا بتواند متوجه موارد زیر بشود و آنها را تجزیه و تحلیل کند.
* عشق برای ادامه یک زندگی موفق کافی نیست. نگرانی زوجها در زندگی، واقعی است و کوشش آنها برای داشتن شغل، خانه، بیمه و... اموری واقعی و جدی هستند. پیگیری این موضوعات و عدم دستیابی به آنها، زوجهای جوان را واقعا خسته میکند. پس چرا بعضی افراد در سنین خیلی کم خود را درگیر این مسائل میکنند؟
* اهداف، انتظارات و شرایط خود را برای ازدواج در نظر بگیرید و مطمئن شوید که آیا شریک شما میتواند این نیازها را برآورده سازد؟ به یقین برای جوانان سخت خواهد بود تا با تجربه اندک خود بتوانند متوجه این موضوع و همچنین نیازهای طرف مقابل شوند.
* شما باید هنگام ازدواج کاملا از نظر احساسی و فیزیکی مستقل باشید و وابسته به خانواده خود نباشید. یک ازدواج موفق به دو فرد مستقل نیاز دارد تا یک مجموعه کامل تشکیل دهد. بسیاری از جوانان معمولا به دلیل اینکه میخواهند از شرایط بد خانوادگی جدا شوند، ازدواج میکنند که این به هیچوجه راهحل مناسبی نیست.
* بکوشید خودتان را بشناسید. بدانید که در زندگی چه چیزی میخواهید؟ چه چیزی میخواهید به دیگران ارائه کنید و چگونه؟ پس با هدف زندگی کنید و آنگاه شما میتوانید دید مناسبی نسبت به زندگی داشته باشید.
اگر در سن ازدواج هستید، امیدواریم با درک صحیح شرایط و با انتخابی معقول، آیندهای خوش و توام با تفاهم و موفقیت برای خود و همراه زندگیتان فراهم آورید و ازدواج را به تاخیر نیاندازید.
مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده
خانواده سبز :«شغل پردرآمد» و «ظاهر مناسب پسران» معیارهای جدید انتخاب همسر
ازدواج به مثابه یک پدیده اجتماعی در بستر پیچیدهترین و حساسترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف برقرار میشود و به عنوان مقدمه و منشاء خانواده محسوب میشود و یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی، زیستی و فرهنگی مربوط به جامعه و انسان است. از سوی دیگر تغییرات اجتماعی بعد از انقلاب صنعتی منجر به طولانی شدند فرایند جوانی که به تعبیر روان شناسان وظیفه اصلی آن جستوجوی هویت مستقل و استقلالیابی است، گردید.
به گزارش ایسنا دوران جوانی، با شروع بلوغ جسمانی آغاز شده و معمولا با تثبیت پایگاه اجتماعی فرد، تولید مثل و شغل اصلی خاتمه مییابد، بنابراین در دوران معاصر جوانی به دوران کما بیش طولانی شدهای اطلاق میشود که حدفاصل «بلوغ جسمانی» و «بلوغ اجتماعی» قرار دارد.
جوانان امروز از یک سو با انواع وسایل ارتباط جمعی نظیر ماهواره و اینترنت سرو کار دارند که غرایز جنسی آنها را تحریک میکند و از سوی دیگر امکان ازدواج برایشان فراهم نیست، لذا احتمال اینکه فاصله میان بلوغ جسمانی و بلوغ اجتماعی آنها را فساد و هرزگی پر کند بسیار است. زیرا نیاز جنسی نیازی انکارناپذیر است که در سنین جوانی باید به آن پاسخ مناسب داد؛ چرا که نمیتوان آن را انکار تحریم و یا تعطیل کرد.
دختر و پسر هنگامی که به سن بلوغ میرسند، هر قدر فاصله بلوغ جنسی تا زمان ازدواج آنها بیشتر باشد، جامعه باید در انتظار تبعات این تأخیر که چیزی جز فساد اخلاقی نیست باشد؛ چرا که تجردگرایی، حرکتی بر خلاف نیاز طبیعی انسان است و میتواند اثرات و تبعات سویی داشته باشد.
به گزارش ایسنا، امر ازدواج از گذشته تا کنون دستخوش تحولات کیفی فراوانی شده، به گونهای که امروزه اکثر جوانان انتظار دارند که تمام توقعات، نیازها و انتظارات آنها با ازدواج تأمین شود، در حالیکه در نسل قبلی هدف ازدواج بیشتر معطوف به بعد روحی انسانها بوده و از سویی دغدغه انجام ازدواج در بین نسل قبل بیش از نسل کنونی بوده در حالیکه تحقیقات سازمان ملی جوانان نشان میدهد ازدواج در شرایط کنونی به دغدغه پنجم جوانان تبدیل شده است.
مهمترین تغییر صورت گرفته در این زمینه، تغییر در الگوی همسرگزینی جوانان است به طوری که جوانان کمتر از قبل، تن به ازدواجهای فامیلی میدهند و از درون همسری یا ازدواج با خویشان و عشیره مشترک سر باز میزنند.
امروزه در شهرهای بزرگ، موضوع تعیین مهریه بالا و چگونگی احقاق حقوق زن در صورت جدایی از شوهر از مهمترین موضوعات همسرگزینی به شمار میرود. به طوری که امروزه تعیین مهریه زیاد به عنوان مشکل از سوی جوانان پسر و خانوادههای آنها برای ازدواج ذکر میشود و مشکل تهیه جهیزیه به نظر برخی از دختران به عنوان عاملی جهت انصراف خواستگار از ازدواج مطرح میشود.
اضطراب انتخاب همسر و تشکیل خانواده برای نسل کنونی بیش از نسلهای گذشته است، چرا که در گذشته خانواده و جامعه جوانان را حمایت میکردند، ولی در حال حاضر کسی جوانان را حمایت نمیکند و آنها باید خودشان زندگی را اداره و در برابر مشکلات ایستادگی کنند.
بر اساس اصل همسانی در ازدواج، معمولا انتظار بر این است که سطح تحصیلات طرفین همسان باشد و تا حدی تحصیلات پسران بیشتر هم باشد که امروزه این ملاک تا حدی با داشتن شغل پر درآمد و ظاهر مناسب برای پسران جایگزین شده است.
در حال حاضر اکثر دختران تمایل کمتری به ازدواج با پسرانی دارند که تحصیلات کمتری دارند و نسبت به پایین بودن میزان تحصیلات پسران به عنوان همسر آینده خود حساسیت زیادی داشته و اغلب رضایت کمتری به ازدواج با فردی با تحصیلات پایین دارند. به گونهای که تنها 21 درصد دختران حاضر به ازدواج با پسرانی با تحصیلات پایین هستند، چرا که هر اندازه تحصیلات پسران بیشتر باشد، به همان میزان موافقت آنها با اشتغال همسرشان افزایش مییابد.
پسران نیز با افزایش تحصیلات خود تمایل کمتری دارند که با افراد کمسواد ازدواج کنند. از سوی دیگر پسران با تحصیلات کمتر نیز اغلب تمایلی ندارند که با دختری با تحصیلات بالا ازدواج کنند.
با چه کسی ازدواج کنیم ؟ چگونه همسرآینده امان را بشناسیم؟ چه شرایطی برای همسر در نظر بگیریم ؟ در چه سنی باید ازدواج کرد؟ چه شرایطی باید داشته باشیم تا ازدواج کنیم ؟
و هزاران سئوال از این دست را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور می کنند و به دنبال جواب هستند. در این یادداشت و چندین یادداشت بعدی ، سعی ما بر این است که به این مهم بپردازیم و سئوالاتی که مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسی کاربردی پاسخ دهیم.
در مورد ازدواج باید بگوئیم که : این رابطه تنها به منظور ارضای تمایلات آنی نیست . بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و کودکان آنها بر اساس این پیوند قرار گرفته است و چنانکه در بحث تربیت کودک نیز شرح دادیم یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان ، گسسته شدن رابطه خانواده و یا اختلافات خانوادگی است.
ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ( قبل از ازدواج ) ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
در ازدواج ، سازش دائمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است ، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.
مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
1 - رشد عاطفی و فکری
2 - تشابه علایق و طرز تفکر
3 - تشابه مذهبی ( مسائل عینی مذهبی مد نظر است نه کلیات )
4 - تشابه تحصیلی و طبقاتی
5 - تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی
6 - تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها
7 - رابطه با خانواده زن و شوهر
سعی ما بر این است که در این یادداشت و یادداشت های بعدی موارد هفتگانه فوق را شرح دهیم و در این یادداشت معیار اول را بحث می کنیم.
1 - رشد عاطفی و فکری
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی ، رشد عاطفی و فکری است. البته واضح است که درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد ، بلکه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر روشنفکری است. اگر این عوامل فراهم باشد ، بهترین سن برای ازدواج 25 سالگی برای مرد و 22 سالگی برای زن است.
در این سن یک فرد عادی به اندازه کافی رشد و ثبات فکری و عاطفی دارد و امکان تغییر ناگهانی در رفتار او کم است ، اگر چه در این سن عادات مختلف در فرد به صورت محکمی در آمده ، ولی هنوز قابلیت تطبیق و سازش در او موجود است. البته باید اضافه کرد که این سن را تنها از لحاظ کلی انتخاب کردیم ، بدین معنی که خیلی ازدواجهای مقرون به خوشبختی وجود دارد که زن و مرد در موقع ازدواج بسیار مسن تر یا جوان تر از سن مذکور بوده اند.
رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی برای ازدواج است. اگر چه در اجتماع کنونی ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت می گیرد ، معهذا باید گفت که روان شناسان ، زناشویی کودکان تازه بالغ را که آمادگی وارد شدن به زندگی پر مسئولیت زناشویی را ندارد ، صلاح نمی بینند.
مسئله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینکه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر ؟ تحقیقاتی که در این زمینه موجود است نشان می دهد که مردان تمایل دارند که با زنان کم هوش تر از خود ازدواج کنند و اغلب زنهای خیلی با هوش مجرد می مانند. از لحاظ خوشبختی زناشویی ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ، کمی برتر از زن باشد ، زیرا محیط ما چنین اقتضاء می کند. ولی تفاوت زیادی در این مورد نباید وجود داشته باشد ، زیرا در غیر این صورت علایق و طرز تفکر آنان با یکدیگر توافق نخواهد داشت. البته امکان دارد ازدواج موفقیت آمیزی که در آن زن با هوش و فعالی شریک است ، وجود داشته باشد ، ولی خطرات ناشی از آن زیاد است . در واقع هوش یک معیاری است که علایق و طرز تفکر خاصی را تولید می کند و درصورت اختلاف هوشی زیاد انطباق و توافق طرفین به شدت کاهش می یابد.
رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عاطفی و فکری دارد ، زیرا شخصی که از لحاظ اجتماعی رشد کرده است ، روابط اجتماعی را بهتر درک می کند . او می داند چگونه با دیگران ، به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند . او درک می کند که انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسئولیت است و نسبت به محدودیتهای خود آگاهی دارد.
یکی از مهمترین عوامل رشد ، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است . مثلا شخص ممکن است سی یا چهل سال عمر کرده باشد ، ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود . چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود.
شخصی که رشد عاطفی کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند . او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی ، عشق ، ازدواج و تربیت کودک با روشنفکری می نگرد
2 - توافق و طرز فکر
مسئله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد ، این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی ، د رموضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند و این توافق معمولا روی علایق و طرز فکر قرار می گیرد.
طرز تفکر ، موضوع بسیار مهمی است ؛ زیرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگی ›› هر فردی ریخته می شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال ذکر می گردد: آیا زن و مردی که خیال ازدواج دارند به یک اندازه جاه طلب هستند یا اینکه یکی از آنها خیلی جاده طلب و دیگری معتقد به داشتن زندگی آرام و آهسته و بی دردسری است . اگر در این مورد ، مرد ، شخص جاه طلبی است ، شاید مضار آن زیاد نباشد ، اگر چه ممکن است زن او از اینکه شوهرش ساعات طولانی مشغول به کار است آزرده گردد. ولی اگر زن بی اندازه جاه طلب باشد ، سعی خواهد کرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاری به کار بکشد و او را مجبور به پذیرفتن مشاغلی کند که از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ، و این وضع با موفقیت و خوشبختی زناشویی تباین دارد.
نظریات سیاسی ، می تواند عوامل اختلافات زناشویی شود ، زیرا با افراطی بودن یکی و محافظه کار بودن دیگری ، امکان تصادم افکار زیاد است. البته حتما نباید نظریات سیاسی دو همسر شباهت کامل به هم داشته باشد ولی صلاح در این است که از لحاظ عقاید سیاسی در دو قطب مخالف قرار نگیرند.
مسئله مهم دیگر در زناشویی ، توافقی است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند. مثلا اگر شوهر ، فردی تخیلی و ایده آلیست ، ولی زن شخص واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد ، شوهر ممکن است از رویه خشک و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود و احساس کند که زنش قدرت درک معنویات و ظرایف زندگی را ندارد. زن واقع بین نیز ممکن است از دست شوهر تخیلی و فلسفه باف خود به ستوه آید و او را آدمی خیالباف ، تنبل و دور از حقیقت زندگی بداند و مکرر آرزو کند که ای کاش شوهرش قدری به خود بیاید و واقعیات زندگی را آن طور که هست مشاهده کند. در چنین موقعی امکان وجود یک کانون خوشبختی کم است.
البته علایق رابطه نزدیکی با طرز تفکر دارد و شامل فعالیتهای متعدد روزانه از قبیل رفتن به سینما ، تئاتر ،کنسرت ، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون ، خواندن کتاب ، رفتن به مهمانی ، سخنرانی ها و امثال آن می گردد. البته نباید انتظار داشت که زن و شوهر در همه این علایق با یکدیگر توافق داشته باشند ، ولی برای سعادت خانواده توافق کلی در قسمت عمده ای از علایق ضرورت دارد.
3 - عقاید مذهبی
شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ، ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غیر عاقلانه می دانند . دلایل این نظریه بسیار است.
در وهله اول ،اگر تنها یکی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد ، امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود. به علاوه آنچه که در این زمینه اهمیت دارد ، تربیت کودکان بر حسب عقاید مذهبی به خصوص است.
یکی دیگر ا زمشکلات ازدواج افرادی که دارای مذاهب مختلفند ، مخالفت اولیاء آنهاست ، زیرا این مسئله اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعدها ممکن است هر یک از طرفین تقصیر این جدایی را به گردن همسر خود بیندازد. ولی اگر یکی از طرفین مسئله مذهب را جدی نگیرد ،احتمالا مشکل حادی پیش نخواهد آمد.
نکته بسیار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :
بسیار پیش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهیم کلی در مورد مذهب استفاده می کنند و هر دو توافق پیدا می کنند ولی بعد از ازدواج ، در نمودها و مصادیق آن موارد کلی ، دچار اختلاف می شوند.
مثلا ، هر دو می گویند مسلمانیم ، هر دو از صداقت ، ایمان ، حجاب و .... حمایت می کنند .
ولی در برخورد با مسائل و جزئیات زندگی ، برداشتها و اختلافهای جدی پیدا می کنند.
یکی حجاب را چادر می داند ، دیگری هیچ اعتقادی به چادر یا حتی به مانتو هم اعتقاد ندارد.
یکی هرگونه موسیقی را حرام می شمارد ، دیگری موسیقی را آرامش روح می داند.
یکی زندگی مرفه را در تعارض با مذهب نمی داند ، دیگری رفاه گرایی را در تضاد با مذهب خود می داند.
یکی پذیرائی مهمان زیاد را در منزل ، مهمان نوازی دانسته و می گوید : در خانه من، به روی همه باز است و من مهمان نواز هستم ، دیگری میگوید مگر خانه ما ، کاروانسراست که درش بروی هر کسی باز باشد. و دیگری را ولخرج می شمارد.
یکی برای مسافرت ، مشهد و زیارت را در نظر می گیرد ، دیگری دوست دارد به شمال و لب دریا برود . و هزاران مسئله ریز و درشت دیگر در زندگی مشترکشان پیش می آید ، که با تولد فرزندان حادتر می شود ، چون تفاوت در سبک تربیتی فرزندان را نیز شامل می گردد. و هر کدام سعی دارد با زیر و بمهای ارزشی خود ، فرزندان را تربیت کند.
لذا توصیه می شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روی مفاهیم کلی بحث نشود ، و به نمودها ، مصادیق و مثالهای عینی آن توجه شود . سعی شود با مثالهایی ، طرف مقابل را در موقعیت های عینی و واقعی قرار داد.
4 - تشابه تحصیلی و طبقاتی
سعادت و خوشبختی زندگی زناشویی ، به مقدار زیادی بستگی به موضوع های کوچک دارد ، بدین معنی که عادات کوچک و به نظر ناچیز شخص ، ممکن است باعث عصبانیت و آزردگی همسرش شود.
این عادات ، به ویژه زمانی جلب توجه می کند که زن و مرد از لحاظ تحصیل و محیط با یکدیگر تفاوت کلی داشته باشند.
مثلا دختری تحصیلکرده که در خانواده متمکن و مودبی پرورش یافته ممکن است نسبت به شوهر خود که دارای آداب و معاشرت خاص طبقه پائین اجتماع است ، احساس شرم و عصبانیت کند. اگر شوهر این خانم مثلا در مهمانی رسمی با دست غذا بخورد و یا به صورت اصلاح نکرده به آنجا رود و یا اینکه در مکالمه از جملات و کلمات عامیانه و غلط استفاده کند ، امکان دارد که خانم مذکور از این موضوع احساس حقارت و شرمندگی کند و نسبت به شوهرش متنفر و خشمگین شود.
از سوی دیگر شوهر نیز از اینکه زنش دائما سعی دارد روش او را تحصحیح نماید و به اصطلاح به او بزرگی کند ، آزرده خواهد شد.
روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که تفاوت میان سطح تحصیلی و طبقاتی یکی از عوامل بسیار مهم اختلافات خانوادگی است. این امر مسلم است که دختر زیبای کارگر کارخانه اگر به ازدواج شخص سرشناس و متمولی در آید دچار مشکلات فراوانی خواهد شد و همین ، امکان خوشبختی و سعادت زناشویی او را کم خواهد کرد.
اگر چه شباهت درجه هوش زن و مرد در سعادت زناشویی مهمتر از مقدار تحصیل است ، ولی تحقیقات دامنه دار در این مورد نشان می دهد که مدارج تحصیلی نیز در خوشبختی خانوادگی بسیار موثر است ، زیرا مقدار تحصیل معمولا به مقام اجتماعی شخص بستگی دارد. بنابر این اگر یک عضو خانواده فارغ التحصیل دانشگاه است ، ولی دیگری تحصیلات ابتدایی دارد ، ممکن است سبب ایجاد احساس حقارت و آزردگی شود . این موضوع به ویژه در مورد مردی که همسر او تحصیلات عالی تری دارد صدق می کند ، زیرا در این صورت شوهر ممکن است زن خود را برتر احساس نماید و زن نیز به دوستان خود که دارای شوهران تحصیلکرده اند رشگ ببرد.
البته امکان دارد که در عین اختلاف تحصیلی ، زناشویی سعادتمندانه ای هم وجود داشته باشد ، ولی بهتر است از ازدواجی که در آن اختلاف تحصیلی خیلی زیاد است برحذر باشیم ، زیرا هرچه زن و شوهر از جهات مختلف به هم شباهت بیشتری داشته باشند امکان خوشبختی و سعادتمندی ایشان ،افزایش خواهد یافت.
* * * منابع:
مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده
خانواده وزندگی
خواندنی ها