مبناى دین ما, بر اساس حب ّ (دوستى) و بغض (دشمنى) است; دوستى خدا و رسول و ائمّه و مؤمنان و پاکان, و بغض و کینه ورزى به مشرکان و کافران و ظالمان و مستکبران و دشمنان انسانیت. پس ارزش هر محبتى, از راه محبوب مشخص مى شود
علاقه و محبت به کسى یا چیزى, از قوى ترین عوامل تلاش و انگیزه ساز در انسان, به خصوص نوجوانان و جوانان است. وابستگى هاى عاطفى, انسان را فعّال تر و با انگیزه تر مى سازد و تا سرحد فداکارى و پذیرش خطرات مى کشاند. پیدایش محبت در دل, موجب تحوّل و دگرگونى انسان مى شود. آدمى همواره به سوى فکر و فرهنگ محبوب کشیده مى شود. شهید مطهرى مى نویسد:
(عشق و محبت, سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ مى کند و حتّى از کودن [ (احمق) ], تیزهوش مى سازد… عشق است که از بخیل, بخشنده و از ناشکیبا و بى طاقت, متحمّل و شکیبا مى سازد. اثر عشق است که مرغ خود خواه را که فقط به فکر خود بود دانه اى جمع کند و خود را محافظت کند, به صورت موجودى سخى در مى آورد که چون دانه اى پیدا کرد, جوجه ها را آواز دهد….
از آن جا که تأثیر محبت در زندگى فردى و اجتماعى و ایجاد تحوّلات مهم, بسیار است, جا دارد که راجع به آثار آن جست و جو و کاوش بیشترى صورت گیرد و نمونه هاى ویژه از زندگى اشخاص آورده شود.
وقتى دل, جاى محبت است و محبت هم سازنده, تغییر دهنده و محرک است, چه بهتر که این محبت و علاقه, در مسیر سالم و در باره اشخاص و موضوعات ارزشمند باشد تا دوستدار را در مسیر کمال قرار دهد. محبت نسبت به هر کس, در واقع پیوند زدن دل و زندگى و سرنوشت با اوست. چه بهتر که این پیوند با افراد شایسته باشد, تا سرنوشت مطلوبى براى انسان رقم بزند. سعدى گوید:
سعدى اگـر عاشقى کنـى و جوانى عشق محمّد بس است و آل محمّداز این رو قرآن کریم, (اهل بیت) را به عنوان شایسته ترین انسان ها براى مهرورزى و ابراز علاقه و دوست داشتن معرّفى مى کند و حتى اجر و مزد رسالت حضرت رسول(صلى الله علیه و آله)را هم, مهرورزى و مودّت به خاندان ایشان مى داند: (قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فى القربى; اى پیامبر! بگو: من از شما هیچ مزدى نمى خواهم. مگر دوستى و محبت به خویشاوندانم). این, بالاترین محبتى است که سفارش دین و کتاب آسمانى است. البته ثمره آن هم به خود ما بر مى گردد, زیرا خود ما از این دوستى و مهرورزى به خاندان پیامبر, چه در دنیا و چه در آخرت, بهره مى بریم.
مبناى دین ما, بر اساس حب ّ (دوستى) و بغض (دشمنى) است; دوستى خدا و رسول و ائمّه و مؤمنان و پاکان, و بغض و کینه ورزى به مشرکان و کافران و ظالمان و مستکبران و دشمنان انسانیت. پس ارزش هر محبتى, از راه محبوب مشخص مى شود. قدر وقیمت هر کس به تناسب محبوب ها و معشوق هاى اوست. به گفته روان شناسان: (دوستى هاى ایام جوانى و دوران بلوغ, در نتیجه تجاربى که به وجود مى آورند, در توسعه [ و رشد ]نقش مهمى بازى مى کنند. همچنین این دوستى ها, مولّد دوستى هاى عاقلانه ترى در زمان کمال و بزرگى مى شوند.
انسان همیشه در پى الگوست تا از آن الهام بگیرد و خود را همسان او قرار دهد. کشش به سوى الگوها و قهرمان ها, در سرشت انسان نهاده شده و در نوجوانان و جوانان بیشتر است. از این رو, شناخت الگوها و معرفى آنها, هم مى تواند این خلأ روحى و کشش روانى را پر کند و پاسخ دهد و هم در ایجاد روحیّات والا و کمالات انسانى و ارزش هاى اخلاقى در افرادى که به دنبال الگو هستند, مؤثّر باشد. روان شناسان مى گویند: (فرد, به ویژه در نوجوانى, همواره به قهرمان توجه دارد و حتى اگر بدان دسترسى نداشته باشد, در عالم خیال و رؤیا از بسیارى جهات او را الگو و مدل رفتار خویش قرار مى دهد. هیچ مکتبى به اندازه اسلام, داراى (الگوهاى خوب) و (قهرمانان ارزشى) نیست. قرآن کریم هم پیوسته از انسان هاى نیک, گروه هاى صالح و امت هاى شایسته یاد مى کند و آنان را مى ستاید تا به عنوان الگوهایى مناسب از آنان استفاده شود. قرآن حتى سعى مى کند امت مسلمان را هم براى همه ملّت ها به عنوان نمونه و الگو معرفى کند.
به دلیل این که محبت در سرنوشت و سعادت ما مؤثر است, باید به آن و گرایش هاى خودمان حسّاس باشیم, دل را به روى هر نوع محبت و هر محبوبى باز نکنیم, هر کس را به عنوان دوست و مورد علاقه انتخاب نکنیم, مهر پاکان را در دل بپرورانیم و با شناخت الگوهاى کامل و افراد شایسته مهرورزى, علاقه ها را به آنان نثار کنیم.
قرآن, از دل هاى وارونه, دل هاى آلوده, دل هاى سفت و خشن, دل هاى نرم و خاشع, دل هاى متکبر, دل هاى با ایمان و اطمینان, دل هاى شیفته خدا, دل هاى گرویده به کافران و دشمنان, دل هایى که شیطان آنها را وسوسه مى کند, دل هاى شیفته دنیا و مادیّات, دل هاى عاشق خدا و رسول و… یاد مى کند. به جاست که بر دل هاى خود و آنچه بر آنها وارد مى شود و جاى مى گیرد, نظارت داشته باشیم.
ابعاد موضوع محبت
محبت, دوستى و مهرورزى, عرصه هاى متفاوتى دارند, از قبیل:
الف) تأثیر محبت بر اصلاح رفتارى انسان ها و بهره گیرى از شیوه محبت در ایجاد رفتارهاى خوب و تغییر اخلاق در دیگران.
ب) آثار و پیامدهاى بد مهرورزى به کسانى که نالایق اند, یا موضوعاتى که بى ارزشند, یا محبوب هایى که از بین رفته اند, و دل سپردن به محبوب هاى ابدى و ماندگار.
ج) انسان هایى که از راه توجه به الگوهاى شایسته, راه کمال را در پیش گرفته و به خودسازى رسیده اند; همچون یاران پیامبران, اصحاب ائمّه و انسان هاى تربیت شده در مکتب انبیا.
د) محبت به اهل بیت, سفارشى که به این موضوع شده است, ثواب و آثار و برکات آن در دنیا و آخرت, و نجات بخشى این محبت در دشوارى هاى قیامت و علم برزخ.
ه) دوستى هاى صالح و ناصالح, دوستان خوب و بد و واقعى و دروغین و شناخت ویژگى هاى آنان بر اساس آیات و روایات و گفتار بزرگان و سروده هاى شاعران و آنچه در حکایت ها و حکمت هاى گذشتگان آمده است.
و) عوامل تقویت کننده دوستى ها و تحکیم کننده رابطه هاى قلبى و بررسى عواملى که دل ها را از هم دور مى کند و فاصله, کینه و دشمنى ایجاد مى نماید.
ز) بررسى این که چه کسانى با پیامبر و ائمّه و اولیاى الهى دوست بودند, دوستان ویژه آنان چه خصوصیت هایى داشته اند و چگونه به این دوستى ها رسیده اند.
ح) چگونه مى توان مهر و محبت انسان هاى شایسته و اولیاى الهى را در دل کودکان و نوجوانان ایجاد کرد و آنان را از گرایش به الگوهاى نامناسب باز داشت؟ نقش پدرها و مادرها و اولیا و مربّیان و رسانه هاى جمعى و کانون هاى فرهنگى و مراکز اثر گذار در این زمینه ها چیست؟
ط) ارزش محبت و دوستى و احسان و نیکى به دیگران, مردم دوستى و نوع دوستى از نگاه دین و متون مذهبى.
پایان کلام را سخنى از شهید مطهرى قرار مى دهیم که در باره ابراز دوستى به دیگران مى نویسد: (آن خویى که معیار انسانیت است, محبت است, انسان دوستى است و مادر همه خوى هاى خوب دیگر, محبت است. پس اگر کسى خُلق و خُویش بر اساس انسان دوستى بود و انسان دوست بود, انسان است. به سرنوشت دیگران همان قدر اندیشیدن که به سرنوشت خود و بلکه به سرنوشت دیگران بیشتر از سرنوشت خود اندیشیدن, در منطق دین, اسم این را ایثار مى گذارند… اول حرفى که در معیار انسانیت مطرح است, انسان دوستى است. انسان اخلاقى یا انسان بالاتر, انسان فراتر, انسانى است که انسان دوست باشد.