سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیا تو ج‍‍‍ـــوان،اسرارموفقیت،ازدواج
 
لینک های ویژه
لینک های ویژه
تست روانشناسی
ازدواج
مطالب جالب
ابراز احساسات یک ببر
تصویر شگفت انگیز ( حتما ببین )
تبلیغات اتوبوسی+عکس
پورشه پانرما علی دایی+عکس
تصاویـر عـاشقـانـه و رومـانتیـک
آموزش درست کردن سبزه عید نوروز
دکوراسیون منزل
مراحل درس خواندن+عکس
مطالب مفید خانه داری
برترین های وسایل الکترونیکی سال 2012
پراید سال
معرفی بزرگ ترین کارفرمایان در جهان
ویلایی در ایران که شبیه کاخ سفید است!
چک کردن تناسب وزن با قدتان
معرفی آرم خودرو ها و معانی آنها
10 نابغه برتر جهان را بشناسید
اسم شما به ژاپنی یعنی چه؟
اصول طلایی ست کردن لباس و نحوه انتخاب آن
خانواده ای که عکس خودشان را در اینترنت پخش کردند!! +18
خواص ازدواج برای دختر خانم ها!!+طنز
آب بازی دختران و پسران در پارک
نکته های جالب وخواندنی
قانـــون دانــــه
دوست دارم (I LOVE YOU)
ایرانیها در بهشت و جهنم
سنجابی که عکس خانوادگی را خراب کرد
بتکار جالب یک شهروند برای تحریم ایران خودرو
عکس فوق العاده زیبا از نزدیکترین نمای چشم انسان
تخت جمشید در میان شهرهای شگفتانگیز دنیا
ساختمان های عجیب در جهان
فلش جالب دیدنی
چند تمرین برای تقویت حافظه
چه چیزی فصلها را می سازد؟
روش تزئین اتاق کودک
عکس از نزدیکترین نمای چشم انسان
چند SMS جالب
اشعار طنز -حتما بخوانید
یه چیز خنده دار
زیباترین دختربچه سال از نظر گوگل
تبلیغات قدیمی و خاطره انگیز2
تبلیغات قدیمی و خاطره انگیز1
پل دو بعدی
چرا باید به ایران افتخار کنیم ؟
دانستنیهای بمب اتم
حجرالاسود چیست؟
ثانیه ها
کدام درست است
.
.
.

آقا، همه به من گیر می دهند، شما آنها را نصیحت کن و به من گیر نده


رفتار کودکانه و ادعای بزرگی
این خصلت هم از خصائل بارز نوجوانان و جوانان است و به یک نمونه از تجارب شیرین آن اشاره می کنم.

 یکی از دانش آموزان به خاطر بروز و ظهور رفتارهای کودکانه از جمله سر صف، بی مورد با قهقهه خندیدن، حین خواندن نماز جماعت به اطراف نگاه کردن، در کلاس های درس صداهای عجیب و غریب حیوانات را درآوردن و دیگران را به خنده واداشتن، در راهروها جیغ کشیدن و جنجال به راه انداختن، کیف و لوازم کاملا کودکانه همراه داشتن، لحن صحبت لوس مآب داشتن، در حیاط مدرسه بازی های کاملا کودکانه داشتن، دفاتر و کتاب هایش را خط خطی کردن و... در عین حال حین حرف زدن از کلمات و واژه های بزرگان استفاده کردن، همیشه خود را محق دانستن و دیگران را با دلایل مستند محکوم کردن، حین راه رفتن و ایستادن ادای بزرگان را درآوردن، چون اهل مطالعه بود هیچ کس را قبول نداشتن و خود را عالم و باسواد پنداشتن، در مسابقات و امور اجرایی شرکت نکردن و ادعای قضاوت و داوری، در محکوم کردن افراد داشتن و... به همین منظور و به دلایل فوق اکثر اوقات، از طرف همکاران و دانش آموزان ملامت می شد و او را به دفتر اینجانب می فرستادند. وقتی از او سؤال می کردم، چرا این گونه رفتارها را پیشه کرده و باعث آزار و اذیت خود و دیگران می شود؟ با واژه ها و اصطلاحات و آلاف و اولوف های عجیب و غریب او مواجه می شدم. و خنده ام می گرفت، ولی خودم را کنترل می کردم. البته بعضی مواقع نمی شد و حتی از صمیم دل به کارهای او می خندیدم بدون آن که احساس حقارت در او عارض شود و اکثر اوقات این اصطلاح را هم به کار می برد که آقا، همه به من گیر می دهند، شما آنها را نصیحت کن و به من گیر نده!
خلاصه این که با خانواده او هماهنگ شدم و پس از چندین جلسه بحث و گفتمان و مشاوره، از آنها خواستم در امور داخلی خانواده اعم از اجتماعی و اقتصادی و اتخاذ تصمیمات روزمره و کلان با او مشورت کنند و مسئولیت های مختلف را به او واگذار نمایند و از مذمت کردن یا نصیحت کردن او در جمع، جدا بپرهیزند و در مقابل بروز رفتارهای کودکانه او به جای ارتباط کلامی از رفتارهای صامت (بدون کلام) استفاده کنند... و در مدرسه هم ضمن دعوت کلیه همکاران (محرمانه) به موارد فوق الذکر و موارد تربیتی دیگر که شأن و منزلت و جایگاه او را بین دانش آموزان دیگر حفظ می کرد تصمیم گرفتم که به خاطر بیان شیوا و دل نشینی که داشت، از او در جمع دانش آموزان طی چند جلسه صحبت کنم. وی را به عنوان مشاور مدرسه معرفی نمایم.
همان روزی که به عنوان مشاور مدرسه معرفی شد، به دفترم آمد و گفت: آقا، باز هم به من گیر دادی! گفتم؛ نه به جان خودت، باور کن، لیاقت مشاور بودن را داری. با روحیه شوخ طبعی که داشت، گفت: آقا، محبتت را جبران می کنم. روز بعد، بدون آن که پدر و مادرش یا هر فرد دیگری مطلع باشند، یک جعبه کادو شده به عنوان هدیه، به من داد و گفت: آقا، این هدیه جهت جبران زحمات شما می باشد. از او تشکر کردم و او را بوسیدم و به کلاس فرستادم. وقتی همه دانش آموزان و همکاران به کلاس رفتند و در دفتر تنها بودم، جعبه را باز کردم، داخل آن جعبه کوچکتری بود، آن را هم باز کردم، داخل آن جعبه کوچکتری بود آن را هم باز کردم، جعبه کوچکتری بود و خلاصه حدود هفت جعبه را باز کردم. داخل آخرین جعبه نوشته بود، آقا، تو را به خدا به من گیر نده! خیلی خندیدم و ظهر همان روز قبل از نماز جماعت در جمع دانش آموزان، بدون کوچکترین اشاره به نوع هدیه او، صفات نیکویی که داشت تعریف و تحسین کردم و او را به دفتر فراخواندم، باز هم بدون اشاره به نوع هدیه او پیرامون مسائل مختلف مدرسه از او نظرخواهی کردم و این روش های تربیتی با همگرایی با اولیاء او و همکاران ادامه یافت تا این که او هم از دانش آموزان بسیار خوب مدرسه شد.
کیهان 


[ جمعه 86/6/2 ] [ 1:2 صبح ] [ مهدی ] [ دلنوشته () ]
.: Weblog Themes By farshadpour@usa.com :.

درباره وبلاگ

از اینکه در کنارم هستی بسیار شادم ، بودنت به من کمک میکند که دریابم دنیا چقدر زیباست.
روانشناسی
دانستنیهای پزشکی
10 ماده غذایی برای تقویت هوش
ورزشی برای تقویت مغزولاغری
بهترین رژیم غذایی برای پوست شما
غذاهایی که نباید با هم خورده شوند
دانستنی جالب درمورد محدودیت های بدن ما
15 خوراکی افزایش دهنده طول عمر
تصاویر متحرک از ورزش های مناسب صبحگاهی
علت خونریزی مکرر بینی
8 مادهی مغذی برای خوش اندامی
شادابی پوست با عسل
چهار نکته در مورد دندانها
تغذیه در سرما خوردگی
تغذیه در دوران شیردهی
نکاتی درباره طبخ غذا
دشمنان پوست
بیماری MS ، بیماری سیستم اعصاب مرکزی
12 روش ساده براى تقویت مغز
تأثیر اعجاب انگیز انجیر و زیتون در بدن
ترتیب حرکات ورزشی
6 نوع غذا برای حفظ جوانی
استخوان‌ها به چه نیاز دارند؟
عسل معجزه علم تغذیه
آیا شما هم نفخ شکم دارید
خواص غذایی و سلامتی کاهو
5 راه براى از بین بردن خستگى
تأثیر مثبت برخی ورزشها بر رشد استخوان
پنج توصیه غذایی برای افزایش هوش
نفس کشیدن را یاد بگیرید
پوستی سالم برای همه
با کمردرد خداحافظی کنیم
10 ماده غذایی مناسب
خودسرانه به کسی دارو ندهید
تغذیه مناسب؛ کلید زیبایی موها
.
.
.
.
.