بیا تو جـــوان،اسرارموفقیت،ازدواج | ||
چگونه می توان بر اضطراب و نگرانی غالب آمد؟ موضوع اضطراب یکی از مشکلاتی است که متاسفانه گریبانگیر تمامی اقشار و سنین می باشد که بنا به دلایلی چند مانند از دست دادن عزیزی در گذشته ، شکست های متوالی و پی در پی، ترس از آینده نامعلوم و عدم امنیت می تواند سرچشمه بگیرد. در همین رابطه شاید بهترین کاری که بتوان انجام داد درک حقیقت و عدم بزرگنمایی آن در زندگی میباشد. برای این منظور شاید قدم اول برای حل این مشکل آنالیز کردن این مسئله باشد و دریابی ریشه مشکل و سپس نحوه پاسخگویی به آن. دکتر ریچار استاک میگوید انسانیت ما بستگی دارد به توانائی ما در فکر کردن و گفتگو کردن با یکدیگر به طرق مختلف. فکر کردن عاملی است که میتواند مارا در مشکلات رهنمون گردد و پاسخ های ممکن را به ما معرفی دارد. ما میتوانیم افکارگیج کننده خود را عینیت بیشتری ببخشیم و آنها را لیست کنیم تا بتوانیم آنها را سبک و سنگین کنیم و بدین ترتیب با لیست کردن آن میتوان نقاط مثبت و منفی آنرا در نظر گرفت و در انتها تصمیم گیری بهتری نمود. شما همچنین می توانید با تکیه با بر روشهای پنجگانه ردیابی با مشکلات و بخش هایی که شما را نگران و یا کلافه می کنند روبرو گردید و در رابطه با آنها تصمیم گیری کنید. مراحل پنجگانه ردیابی از این قبیل می باشند
ابتدا، از خود بپرسید سبب اضطراب و نگرانی من چیست؟
دوم، به سبب این مشکل کدام بخش از وجود من جریحه دار یا ناراحت می باشد (بعبارتی دیگر چه عاملی یا افکاری است که باعث می شود شما نا آرام گردید و شبها نتوانید براحتی بخوابید، شاید این موضوع ترس از موضوعی خاص می باشد. سعس کنید هر چه که هست با آن روبرو شوید)؟
سوم، بهترین کلمه برای توصیف این نگرانی و یا ناراحتی چیست؟ توصیف نگرانی و یا اضطراب شما مهم می باشد چرا که می توانید بتوسط آن راه مواجهه با آن را بیابید.
چهارم، هر گاه در این وضعیت قرار می گیرید از خود بپرسید در این اواخر چه اتفاقی باعث بروز این احساس در وجود من شد؟
پنجم، در دفعه بعد چه کاری می توانم بکنم که متوقف کننده این وضعیت گردد؟ واقعیت دیگری که باید بخاطر داشت و آنرا فراموش نکرد ارزشمندی خود می باشد که گاها در اثر مشکلات و مسائل عدیده در زندگی افراد این مسئله باعث می گردد که افراد خود را هیچ و یا بی ارزش قلمداد کنند. از آنجا که این موضوع بر امنیت و اهمیت تاثیر منفی بسزای دارد میبایست سعی نمود تا همیشه ارزش خود را باور کرد علیرغم تمامی شکست ها و مشکلات. این موضوع عاملی است که که خانم گلوریا اسیتیم در کتاب خود از آن بعنوان محور مرکزی یاد می کند. موضوعی که روانشناسان نیز از ان بعنوان موضوعی مهم یاد می کنند که درتمام دنیا مصداق دارد. یعنی دوست داشتن و پذیرفته شدن از جانب خود. اهمیت و ارزشمندی به این معنی است که برای زندگی خود هدف و مفهومی داشته باشم. بعبارت دیگر خود را سزاوار و شایسته آنچه که هستیم بدانم. این موقعیتی است که به ما اجازه می دهد تا در آن اعتماد بنفس را در خود بوجود می اوریم اما مشکل از جایی شروع میشود که ما با پیش فرض های غلط خود عملکردی را پیش می گیریم که تصور می کنیم می تواند به نیاز امنیت و پذیرفته شدن ما (اهمیت) پاسخگو باشد. پیش فرضها یی که غالبا در دوران کودکی ما آنها را می آموزیم. انسان چنانچه پذیرفته شدن و عشق بدون شرط را در دروان کودکی تجربه نکرده باشد. بعدها بدنبال آن در جایهای دیگر میگردد. یکی دیگر از موضوعاتی که باعث می گردد پیش فرضها غلط در ذهن ما جای گیرند. نگرش منفی و برخورد تحقیر آمیز در دوران خردسالی می باشد که امنیت فرد را در بزرگسالی به خطر می اندازند. بطور قطع نگرش منفی و برخورد تحقیر آمیز تنها کلام نیست بلکه نحوه و بیان حالت آن است که می تواند تاثیر بسزایی بگذارد. هر یک از ما بشکل خالقمان خدا خلق شده ایم بهمراه نیازهایی که در عمق وجود ما ریشه دارند. نیازهایی چون عشق و محبت، حس ارزشمندی و پذیرفته شدن، حس تعلق و وابستگی. در تمامی اینها تنها خداست که ما را خوب می شناسد و هیچ انتظاری در برابر آنها از ما ندارد. چون رابطه او با ما یک رابطه پدارانه ای است که بر پایه عشق ومحبت برقرار می باشد. محبتی دوطرفه و بدون قید وشرط. دراین محبت است که ما می توانیم رشد کرده و بدون ترس از رد شدن از حضور او با او همراه شویم. این واقعیتی است که عیسی مسیح بعنوان طبیب روح و جان در انجیل (خبر خوش) به همه آنانی که بدنبال این نوع رابطه هستنمد اعلام می دارد. بعبارت دیگر باید گفت در پاسخ به این سئوال که چگونه می توان بر مشکلات خود فایق آمد و در سطح متعارف زندگی قدم زد. باید گفت، شروع رابطه ای با خالقمان خدا که حاضر شد نه تنها به نیاز های ما پاسخ دهد بلکه حتی به میان مخلوقات خود به زمین آمده و با ایشان همراه شد همانطور کلام خدا در انجیل اینطور می گوید، او (عیسی مسیح) به جهان آمد تا جانش را فدا کند و ما را پاک ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نماید. کتاب عبرانیان فصل اول آیه سوم اما پس از شروع این رابطه و درک واقعیت در رابطه با خودمان و خالقمان خدا بعنوان شخصیت پدر و نه ارباب می توانیم حال طرز تفکر خود را نسبت به خود و اطرافیان تغییر دهیم. در حقیقت آنطور که ما فکر می کنیم همانطور عمل می کنیم بهمین دلیل لازم است تا خود و ارزش خود را آنطور که هسیتم بشناسیم. برای تغییر افکار خود شما نیاز دارید تا با جانشین ساختن حقیقت بجای پیش فرضها اعتماد بنفس را بدست آورید و در سطح متعارف زندگی قدم بزنید. حقیقتی که براساس رابطه شخصی و دوطرفه ما با خدا است نه یک مذهب و یا باور محض و نه حتی پذیرش یکسرس اطلاعات مذهبی بلکه زندگی با خدای زنده که عاشق شماست و برای شما از آسمان به زمین آمد تا شما نجات بخشد و به جایی راهبری کند که برای شما تدارک دیده شده است شاید شما از گذشته رنج می برید و یا به حال خود متاسف و پشیمان هستید وتصور می کنید که برای شما هیچ راهی وجود ندارد. شاید فکر می کنید تمامی اینها کلمات زیبایی هستند که به زندگی شما مربوط نمی شوند اگر اینطور است بیایید برای یک بار هم که شده با این خدا که در عیسی مسیح به جهان ظاهر شده و حاضر است تا با شما روبرو شود درد و دل کنید واز او کمک بگیرید. اجازه دهید تا سلامتی، آرمش و آرامی او خلاهای زندگی شما را پر کند همانطور که بریا شخص من سالها پیش انجام داد و اینک نیز هر روزه با من است . ما میتوانیم سردرگمی را بطرق مختلف کاهش دهیم اما نمیتوانیم مدعی شویم که همه چیز را میدانیم وبر همه چیز غالب هستیم و این بخشی از حقیقت زندگی است. دوست عزیز احمد امیدوارم که این پاسخ بتواند به شما کمک نماید در حل مشکل شما ولی چنانچه تصور می کنید احتیاج به کمک بیشتری دارید میتوانید به متخصص مراجعه نماید. [ چهارشنبه 85/11/18 ] [ 10:42 صبح ] [ مهدی ]
[ دلنوشته () ]
|